یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹


دم غروب میرم استخر که دیگه پوستم بیشتر از این نسوزه. چند روزه هوا اینجا بیشتر وقتا ابریه، آب یه کم سرده. پریشب گفتم عب نداره حالا، یه خورده بگذره عادت میکنم. اولش رو با شیرجه میرم تو که دیگه به یخ کردن نرسه. بعدش هم شنا میکنم و گرم میشم. بد نبود و سرحال شدم. اومدم خونه. لباسم رو عوض کردم، رفتم عینکم رو بشورم. دیدم آب چقدر داغه. فک کردم شیر رو اشتباه باز کرده ام. شیر رو نگاه کردم، میبینم شیر آب سرده.

دیشب رفتم اولش شستم رو کردم تو آب. گفتم نه، من میتونم، رفتم تو استخر تا گردن، اومدم بیرون. خودمو سریع خشک کردم، برگشتم خونه. خلاصه گفتم بدونید استخر روباز همش اون آخرش نیست که رو آب میخوابی و ستاره ها رو تماشا میکنی و میگی آسمون چه قشنگه.

هیچ نظری موجود نیست: