سه‌شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۶


- چه بوی باحالی میدی.
+ بوی چی؟
- بوی گند عرق مردونه.


یکشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۶


که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت

پنجشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۶

سه‌شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۶


چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست

طعم دهانت از شکر ناب خوشترست

 

زنهار از آن تبسم شیرین که میکنی

کز خنده شکوفه سیراب خوشترست

 

شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم

حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست

 

دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان

امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست

جمعه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۶


وقتی آدم دیلاقی تو را بغل میکند، احساس میکنی بسته بندی ات کرده اند؛ مثل چیزی که آن را با نخ و کاغذ پیچیده باشند.



خویشتن داری، تصمیم یک لحظه نیست. مراقبت سالیان است. گاهی بعد از چند سال ناگهان فکر میکنی که چرا فلان حرف را نزدم یا فلان کار را نکردم. اینکه این بار جلوی خودت را بگیری خیلی سختتر از بار اول است، چون دیگر عصبانی نیستی. مخصوصا اگر به تو چیزی بگویند و احساس کنی که متوجه نیستند تو گذشت کرده ای یا به روی خودت نیاورده ای. خویشتن داری کار بسیار مشکلی است.