چهارشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۸


شوهر عمه ام هر سال برای همه فال حافظ میگیرد و روی اسکناس مینویسد. امسال هم که من نرفتم خانه شان، فالم را داده بود به خانواده تا به دست ما برسد. این بود:

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا          ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا (+)

 

من هم در دل فحشی به ایشان و فحش دیگری هم به مرحوم حافظ دادم که لااقل تلافی ضایع شدن ما در جمع درآمده باشد.

 

این بود تا چند شب پیش که با دوستان بیرون بودیم و جوانی آمد فال بفروشد. همه فال گرفتند جز من. پرسیدند چرا، گفتم با حافظ قهرم چون ادب ندارد و سال نویی به ما اینطور گفته. جمع خندید و جوان رفت. همه فالشان را باز کردند. در یکی از پاکتها دو فال بود. دوستم یکی از آنها را داد به من که بیا این هم قسمت تو بوده و حالا همه فال داریم. ما باز کردیم ببینیم این بار چیست و این بود:

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا

 

با این وضع زندگیم در این روزها که حتی نمیدانم چه بخواهم برایم بهتر است، جدا این فال ما هم نوبر بود. مرده ها هم برای ما آره. حافظ جان شما کار و زندگی نداری؟