سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۸


به زندگی ما ایرانیها که نگاه کنی میبینی پر است از کارهایی که هیچ کداممان دوست نداریم ولی باز هم همه انجامشان میدهیم. مثالش فراوان است. از عید و دید بازدید و خانه تکانی جانفرسا و یکباره اش بگیر تا خداحافظی قبل از زیارت و زیارت قبول و سوغات بعد از آن و مراسم عروسی و الخ. آنقدر همه چیز را پرحاشیه کرده ایم که خیلی وقتها از ترس حاشیه، قید اصل کار را هم میزنیم. جالب اینجاست که با اینکه خودمان از این کارها متنفریم، کسانی را که این کارها را انجام نمیدهند سرزنش میکنیم. نمیدانم چه مرضی است که خودمان را مجبور کنیم به تبعیت از این چیزها. میخواهم همه این چیزها را بریزم دور و بعد که همه گفتند چه بی ادب و از آدم به دور و فلان و بهمان، به ریش همه شان بخندم.

پ. ن. : مهمترین مشکلمان اینست که نمیدانیم خودمان قرار است از عید، زیارت، مهمانی و زندگیمان لذت ببریم یا دیگران. لذت خودمان را فدای لذت بردن دیگران میکنیم و بعد از دیگران توقع داریم حماقت ما را تکرار کنند تا شاید لذتی هم نصیب ما شود. نمیدانم چه اصراری است بر این دور باطل. چرا خودمان از منابع خودمان لذت نبریم؟