جمعه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۶


کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن / به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن

به باد ده سر و دستار عالمی يعنی / کلاه گوشه به آيين سروری بشکن

به زلف گوی که آيين دلبری بگذار / به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن

برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس / سزای حور بده، رونق پری بشکن

به آهوانِ نظر، شير آفتاب بگير / به ابروانِ دوتا، قوس مشتری بشکن

چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد / تو قيمتش به سر زلف عنبری بشکن

چو عندليب فصاحت فروشد ای حافظ / تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن


هیچ نظری موجود نیست: