یکشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۶

پیش نماز بگذرد، سرو روان و گویدم / قبله اهل دل منم، سهو نماز می کنی

دی به امید گفتمش، داعی دولت توام / گفت دعا به خود بکن، گر به نیاز می کنی

گفتم اگر لبت گزم، می خورم و شکر مزم / گفت خوری اگر پزم، قصه دراز می کنی

سعدی خویش خوانیم، پس به جفا برانیم / سفره اگر نمی نهی، در به چه باز می کنی

هیچ نظری موجود نیست: