چهارشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۹


امشب خوشحالم و حالم خوبه. صبح به موقع بیدار شدم و سر وقت رسیدم دانشگاه و کاری که قرار بود بکنم را در حدی که میتونستم انجام دادم. بعدش هم که اومدم خونه، خسته بودم و خوابم میومد اما گفتم برم حالا شنا کنم اگه حال نداشتم، زود برمیگردم. رفتم و شنا کردم و تونستم مثل روزهای عادی شنا کنم. بعد اومدم قیمه درست کردم. قیمه ام خوشمزه بود و این دومین غذای این هفته بود که با اینکه بار اولی بود که خودم تنهایی درست میکردم، مزه اش مثل غذای مامان بود. لباسهای تیره رو هم ریختم تو ماشین و بعدشم حوله ها و ملحفه ها. الان همه جورابهام و لباس زیرها و ملحفه ها و حوله هام تمیزند. تلویزیون هم شانسی یه چیز خنده داری میداد که یه کم دیدم و خندیدم. همه چیزهایی هم که میخواستم برای دوچرخه ام بخرم، دیگه خریدم. الان هم میخوام برم بیفتم مثل خرس بخوابم . الغرض، میخواستم بگم آدم میتونه به خاطر همین چیزهای در پیتی هم خوشحال باشه و وقتی هم خوشحالید میتونید بیاید تو وبلاگتون بنویسید بلکه بالاخره این فضای وبلاگستان هم به تعادل برسه که آدم شاد و خندون نیاد گودرش رو باز کنه، با دماغ آویزون برگرده بره هی ایمیل رفرش کنه که شاید یکی یه چیز خنده داری فروارد کرده باشه، حالش خوب شه باز. آره آقا من خوشحالم امشب

هیچ نظری موجود نیست: