یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۷


کار به جایی رسیده که دیروز رفتم دستشویی، به جای اینکه کمربندم را باز کنم، شروع کردم دکمه های پیراهنم را باز کردن. خدا خودش رحم کند. از دیروز دارم فکر میکنم همه جوکها واقعی اند.


هیچ نظری موجود نیست: