چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶


به ستبری ابرو یار من ار نگری، حذر از پس کنگره اش

که به تیغ دو دیده چنان کشدت، که دو تیغه بوالحسنی

لَمَعَ البرقُ من الطّور و آنست به

فلعلّی لک آت ٍ بشهاب ٍ قبسی

احمد محبی آشتیانی


Young Lady in the North / House of Flying Daggers

Date: ~800 CE

Author Li3 yan nian

English translation: Xah Lee

Běifāng yǒu jiārén, juéshì ér dúlì.

Yí gù qīng rén chéng, zài gù qīng rén guó.

Nìng bù zhī qīng chéng yǔ qīng guó.

Jiārén nán zài dé.

In the North there's a lady, stunning and singular.

One look confounds a city; a second look dooms an empire.

Rather not wishing to know the ruination that may follow,

Rare beauty is here and now.

سه‌شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۶


شکر نهم به شُـکر  در دهان مژده دهان / اگر تو باز برآری حدیث من به دهان

تو آن نه ای که چو غایب شوی ز دل بروی / تفاوتی نکند قرب دل به بعد مکان

دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۶


هزار سال پس از مرگ او گرش بویی / ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید

شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۶


هیچ کس مرد نیست. همه بالاخره روزی خودفروشی میکنند.


چهارشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۶


صد بحر آتشینم، در دیده موج خون زد


اگر تواني به درگاه « فأوحي الي عبده ما أوحي »1 آي، تا سمع اگر داري « حم عسق »2 با تو بگويد:« کذلک يوحي اليک و الي الّذين من قبلک الله العزيز الحکيم »3 چه بود، و حقيقت اين کار چه بود؟ و پندارم تو را قوت آن نيست. تو را همکاسگان بسيارند. دل فارغ دارند. نه هر که رفت رسيد، و نه هر که کشت درويد:

و ما کلّ طالبٍ من الناس بالغ ٌ و لا کلّ سيّار ٍ الي المجد واصلٌ4

و الله الّذي لا اله الا هو، که چندين هزار سالک در اين بميرند و يکي نداند که « يوحي اليک و الي الّذين من قبلک »5 چيست! مي پنداري که ميداني، اي بر در پندار چو تو بسياري!

عين القضات

---------------------------------------------------------------------------------------------

1. سوره نجم، آيه 10: وحي فرستاد بر بنده اش آنچه را که وحي فرستاد.

2. سوره شوري، آيات 2 و 1: رمز

3. سوره شوري، آيه 3: خداوند عزيز و با حکمت اين گونه بر تو و بر کساني که پيش از تو بودند وحي مي فرستد.

4. نه هر کس که بخواهد رسد و نه هر بلندپرواز به مقصد رسد.

5. رجوع کنيد به پانوشت 3


سه‌شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۶

آیا هنوز معشوق سابق خود را دوست دارید؟ آیا دوست دارید او را دوباره ببینید؟

برای بعضی عشق، لذت در کنار دیگری بودن است و برای عده ای دیگر هیجان ناشی از دانستن بیشتر درباره محبوب؛ آنها از کشف نکات تازه و ناشناخته ها هیجان زده میشوند. عشقشان کم و بیش انجام وظیفه ایست در برابر کسی که مایه لذت( شاید هم شریک لذت ) آنهاست. اندک است اما همیشه همراه آنها میماند. چون کافی است فقط مدتی از او بی اطلاع باشند تا دوباره هیجان بازگردد.

پ.ن.: امیدوارم روزی این را پخته تر بنویسم.

سه‌شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۶


از دوستی که دارم و غیرت که می برم / خشم آیدم که چشم به اغیار میکنی

گفتی نظر خطاست، تو دل میبری رواست؟ / خود کرده جرم و خلق گنهکار میکنی

یکی را از علما پرسیدند که یکی با ماهرویی است در خلوت نشسته، و درها بسته، و رقیبان خفته، و نفس طالب، و شهوت غالب. چنانکه عرب گوید: التمرُ یانعٌ و الناطورُ غیر مانع. هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری ازو به سلامت بماند؟ گفت اگر از مهرویان به سلامت بماند، از بدگویان نماند.

گلستان، باب پنجم، در عشق و جوانی

شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی / غنیمتست چنین شب که دوستان بینی

به شرط آنکه منت بنده وار در خدمت / بایستم، تو خداوندوار بنشینی

یکشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۶

پیش نماز بگذرد، سرو روان و گویدم / قبله اهل دل منم، سهو نماز می کنی

دی به امید گفتمش، داعی دولت توام / گفت دعا به خود بکن، گر به نیاز می کنی

گفتم اگر لبت گزم، می خورم و شکر مزم / گفت خوری اگر پزم، قصه دراز می کنی

سعدی خویش خوانیم، پس به جفا برانیم / سفره اگر نمی نهی، در به چه باز می کنی